گلایه
آه! اگر تو مانده بودی
ازین بیهوده عشوه گران
صحبتی در میان نبود.
آه! اگر سرود درد را
با من،
تو خوانده بودی
... اگر در حریم خلوت من
مانده بودی.
هرگز
صحبتی از منافق صفتان نبود.
مجال عشوه این و آن نبود.
نیستی تا ببینی
بر سر مزار عشق تو اینک
دردمند تو می گرید.
اینک که او را گریزی نیست
،در طمع شعله دلش،
از چشمهای هرزه این و آن
آه! اگر تو مانده بودی
اگر سرود درد را با من
تو خوانده بودی.
سلام
اگه لاغر مردنی هستی در عوض مغزت پره باور کن شاعر پر مغز
خوشحال میشم یه سری به ما بزنی
بنام آرام دلها
سلام
سراسر مطالبتان سرشار از عشق است
و از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
برایتان آرزو میکنم همیشه عاشق بمانید
درپناه پناه عالم مستدام باشید
سلام!
زیباست... من عاشق شعرم... بازم به من سر بزن خوش حال میشم..
سلام استاد نوید گل
مرسی از راهنمایی هات
باز هم پیش ما بیا
کوچک شما محمد
سلام.
ممنون از حضورت.
سلام
ممنون از شعر قشنگت و نظرت
راستش من خودم هم اول قالبم صورتی بود.
بقیه دخترا رو نمیدونم ولی خودم دیدم سیاه سنگین تره.شاید بزودی دوباره عوض کنم.و حتما میدونید که رنگ سیاه محتویات و جزییات رو بهتر نشون میده مثلا اگه یه صفحه شطرنجی سیاه و سفید داشته باشی مربع های سفید بزرگتر دیده میشن.
بازم پیش ما بیا
بای تا های
هنر یه شاعر را یه خواننده ماهر میتونه از شعر بفهمه
شعر هایت جای بهتر شدن داره
راستی یه چیز دیگه الان من سه دوست جدید تو وبلاگم دارم که نظر دادن هیچکدوم قالبشون سیا نیست!
سلام
ممنون که به من سر زدی
واقعا باعث افتخاره
شعرت محشر بود
لذت بردم
از شاعر شعرهای وبلاگم پرسیده بودی
نه خودم استعداد شعر گفتن ندارم اما عاشق شعرم
امیدوارم بازم به من سر بزنی
با اجازت لینکت میکنم
بابای
ممنون که به من سر زدی ! تو خیلی با احساسی ! این نعمتی که خدا به کمتر کسی میده ! خوشبحالت دوست خوبم .موفق باشی
سلام ممنون از این که واسه وبلاگ من شعر گفتین و
ممنونم که به وبلاگ من اومدین ممنون
بازهم بیاین
یکی از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که براین خانه مهمان خواهد آمد
سلام
گلایه زیبای شما را خواندم و از آن لذت بردم خوشحال می شوم که سری هم به گوشه ی دل ما بزنین و اگر خواستین با هم لینک بشیم.
“اللهم عجل لولیک الفرج"
مرا زیبا پرستی، داده عشق و داده مستی،
رنج هستی برده از یادم
ندارم ترسی از غم، تا که هر دم،
می رسد عشقش به فریادم
چو او را می پرستم، در کنارِ هر که هستم
نقش سنگم، سرد و خاموشم
به غیر از یاد او هر، یاد دیگر،
در جهان گشته فراموشم
تو آنی خدایا، که دانی خدایا
کسی که در همه وجودم، بُوَد ز یاد او نشانی
نکرده یک دم از محبت، به من نگاه مهربانی
مرا زیبا پرستی، داده عشق و داده مستی،
رنج هستی برده از یادم
ندارم ترسی از غم، تا که هر دم،
می رسد عشقش به فریادم
.+.+.+.+.+.+.+.+.+.+.+.+.+
سلام گلکم[قلب]
خوبی عزیزم؟ایشالا که عالی باشی[لبخند]
عزیزم اومدم بگم که بعد مدتها آپ کردم [خجالت]
منتظر حضور گرم تو دوست گل خودم هستم
همین الان که این کامنتو خوندی بیا
زوووووووووووودا منتظرتمممممممممممممممممم[بوسه]
نظرتم بگی خوشحال میشم[قلب]
یاعلی[گل]
سلام دوست عزیز
مشخصه آدم با احساسی هستی.خوشحال میشم بمن هم سربزنی ونظرتو درمورد شعرای من هم بگی .
منتظرت هستم
سلامممم
ممنون که خبرم کردی....
هم شعرت قشنگ و با احساس هم وبلاگت....
بازم بیا خوشحال میشم...
اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن.....
سلام اقا نوید
خوبین؟
من متوجه نشدم ..گفتین مخالفین
اصلا نگفتین با چی مخالفین.!!!!!!!!!!!!!!
البته اونی که گفتین َاصلا یک
نویسنده مشهور نیست.
اون کتاب رو یک روانشناس امریکایی نوشته .
خواندم اون کتاب رو.
البته تمام کتاب هاشو خواندم.
توصیه می کنم بخونی.
و اما اون کتاب با برگه های سفید.
اون کتاب با برگه های سفید رو یک ایرانی به نا م
صالح اعلی که توی برنامه های تلویزیون ایران هم مجری هست
مثلا نوشته..در حالی که
ننوشته)
این اقا اومدن مثلا ترجمه کردن این کتاب (روانشناس امریکایی)
رو و
با ترجمه ای که یک عالمه برگه های سفید هست نشون دادن که مردان درباره ی زنان هیچ نمی دانند.
و اصلا شخصیت مهم و مشهوریم نیست.
در واقع با این برگه های سفید سطحی نگری مردان ایرونی
رو نسبت به شخصیت زنان نشون داده.
یعنی مردان اصلا از عمق روحیات خانوم ها هیچ نمی دادند.
چون هیچوقت سعی نکردن بفهمن زنان رو.
فقط سعی کرن خودشونو بفهمن(اونم نه کامل)و
به عنوان یک مسکن از روح لطیف خانوم ها استفاده بکنن.
در حالی اون وری سکه ی خانوم ها رو نمی دونن که خشونتون می تونه ۱۰ برابر اقایون باشه.
بازم شد یک نگاه کاربردی.
نمی خوام زیاد وارد بحث بشم.
فکر کنم تا همین جا کافی باشه.
البته سنم به اون اندازه ای نیست که خیلی بخواهم
کنمکتون کنم.
ولی با توجه به مطالعاتم و معلوماتم تا یک حدی می تونم کمکتون کنم.
فعلا.
یا علی
بازم سلام شاعر پر مغز
با یه شعر از شهیار قنبری آپم بیا نظرت در مورد این شعر بگو تا ببینم چند مرده حلاجی
منتظرم
عشقم درون قلب شما جا نشد چه بد!
انگار قلب شما تنگ بوده است
با اینهمه محبت من جم نخورده اید
انگار قلب شما سنگ بوده است
عزیزم
بیا دوست دارم حضورتو حس کنم
سلام دوست عزیز
اون شعرمال من نیست ونمیدونم کی شاعرش هست
بازم بگم شما لطف زیادی بمن دارین
ولی من شاعر خوبی نیستم .ونوشته هام فقط بیان احساساتم هست وبس.
موفق وپیروز باشی