دوست ندارم از خدا شکوه کنم اما انگار چاره ای نیست نمی شود که همه دردلهایم را توی خودم نگه دارم و خفه بشوم. یک جایی باید آدم فریاد بزند.
به روی سردر قلبم نوشتم:
ندارم شکوه ای از سرنوشتم
خداوندا خودت می دانی از تو
حوالت شد به من تقدیر زشتم
وقتی زندگی انسان قصه تکرار است به چه کسی باید پناه برد. رنج تکرار بالاترین رنج هاست
کجاست؟
زندگی جز رنج تکرارم نبود شرح ویرانی ست آبادی کجاست؟
سرنوشتم در قفس پوسیدن است آسمان سرخ آزادی کجاست؟
در غم یاران به خاک افتاده ام ای خدا جادوگر شادی کجاست؟
سلام دوست عزیز
با شعری که برایم سرودی منو شرمنده ی لطف بیکران خودت کردی.
امیدوارم لایق این شعر شما باشم
براتون آرزوی موفقیت دارم
بازم سلام
میخواستم ازشما بپرسم اگر موردی ندارد شعرتان را دروبلاگم قرار دهم .البته با نام خودتان .یا حدااقل بنویسم ازطرف یک دوست....
درضمن منم دارم براتون یه شعر مینویسم که تمام که شد حتما برایتان خواهم فرستاد.
هرچند مهارت شما را ندارم ولی خب هرچه که میتونم انجام میدم
موفق باشید
سلام خوبید مرسی که سر زدید.این وبلاگی دادم وبلاگ اولم هستی و www.loverlike-maryam.blogfa
دومین وبلاگ هست دوست. ممنون که سرزدید . دوست داشتید به وبلاگ اولم هم یه سری بزنیدخوشحالم میکنید
سلام
مرسی از شعری که برام نوشتی..هیچوقت این لطفت فراموش نمیکنم...شعرهات واقعا زیباست شاعر پر مغز
سلام دوست عزیز
وب زیبا و پرباری را مدیریت می کنید
شعرها خیلی زیبا بودند
اگر مایل باشید تبادل لینک کنیم
با آرزوی موفقیت
فعلا
سلام دوست عزیز
اینم شعری که برای شما گفتم .امیدوارم خوشتون بیاد هرچند به شعر شما نمیرسد.قبل ازاینکه بذارم توی وبلاگم براتون فرستادم تانظرتون رو بدونم
(شعر جاودانه)
با احساس قشنگت شعری بی بهانه گفتی
استاد عشق گشتی تا این ترانه گفتی
***
در وجد ماندم از این حس قشنگ عشقت!
با دنیای احساس شعری ماهرانه گفتی
***
بیمار عشق گشتم دردم دوانمودی
طبیب من کجایی؟کاین حرف عاشقانه گفتی
***
چشمان من دریاست مملو زخون واشکم
چه خوب این دریا را تو بیکرانه گفتی
***
تو هم به رنگ آبی دریای احساسی
تادرتو شوم پیدا حرفی شاعرانه گفتی
***
ماند برروح وقلبم هرچند خودسرانه است
آری برای قلبم شعری جاودانه گفتی